معنی فارسی immeasurable

C1 /ɪˈmɛʒəɹəbəl/

غیرقابل اندازه‌گیری، چیزی که نمی‌توان آن را با اعداد یا مقیاس‌ها سنجید.

Unable to be measured; limitless or vast.

noun
معنی(noun):

Anything that cannot be measured

adjective
معنی(adjective):

Impossible to measure

معنی(adjective):

Vast

example
معنی(example):

محبت والدین غیرقابل اندازه‌گیری است.

مثال:

The love of a parent is immeasurable.

معنی(example):

سهم‌های او در تیم غیرقابل اندازه‌گیری بود.

مثال:

Her contributions to the team were immeasurable.

معنی فارسی کلمه immeasurable

: معنی immeasurable به فارسی

غیرقابل اندازه‌گیری، چیزی که نمی‌توان آن را با اعداد یا مقیاس‌ها سنجید.