معنی فارسی immetrically

B1

به معنای انجام چیزی به طرز نامتقارن و بدون توازن.

In a manner that is not symmetrical; lacking proportion.

example
معنی(example):

قطعات به طور نامتقارن به هم متصل شدند و اثر بصری جالبی ایجاد کردند.

مثال:

The pieces fit together immetrically, creating an interesting visual effect.

معنی(example):

او باغ را به صورت نامتقارن طراحی کرد تا شخصیت بیشتری به آن ببخشاید.

مثال:

She designed the garden immetrically to add character.

معنی فارسی کلمه immetrically

: معنی immetrically به فارسی

به معنای انجام چیزی به طرز نامتقارن و بدون توازن.