معنی فارسی immigrated

B1

مهاجرت کردن یعنی به کشوری دیگر رفتن و در آنجا زندگی کردن.

To move permanently to a new country or region.

verb
معنی(verb):

To move into a foreign country to stay permanently.

example
معنی(example):

او پنج سال پیش به کانادا مهاجرت کرد.

مثال:

He immigrated to Canada five years ago.

معنی(example):

بسیاری از مردم به دنبال یک زندگی بهتر مهاجرت کرده‌اند.

مثال:

Many people have immigrated searching for a better life.

معنی فارسی کلمه immigrated

: معنی immigrated به فارسی

مهاجرت کردن یعنی به کشوری دیگر رفتن و در آنجا زندگی کردن.