معنی فارسی immigrating
B1عمل مهاجرت کردن به معنای سفر به یک کشور دیگر برای زندگی دائم.
The act of coming to live permanently in a foreign country.
- verb
verb
معنی(verb):
To move into a foreign country to stay permanently.
example
معنی(example):
او ماه آینده به آلمان مهاجرت میکند.
مثال:
She is immigrating to Germany next month.
معنی(example):
مهاجرت میتواند فرایندی پیچیده باشد.
مثال:
Immigrating can be a complex process.
معنی فارسی کلمه immigrating
:
عمل مهاجرت کردن به معنای سفر به یک کشور دیگر برای زندگی دائم.