معنی فارسی imminency
B1حالت یا وضعیتی که در آن چیزی به زودی اتفاق خواهد افتاد.
The state or condition of something that is about to happen soon.
- NOUN
example
معنی(example):
نزدیکی مهلت به همه استرس میداد.
مثال:
The imminency of the deadline was stressing everyone out.
معنی(example):
آنها درباره نزدیکی انتخابات پیشرو صحبت کردند.
مثال:
They discussed the imminency of the upcoming election.
معنی فارسی کلمه imminency
:
حالت یا وضعیتی که در آن چیزی به زودی اتفاق خواهد افتاد.