معنی فارسی immiserating

B1

فقیرکننده، چیزی که وضعیت معیشتی افراد را بدتر می‌کند.

Causing to become poorer or more miserable.

verb
معنی(verb):

To impoverish or sink into misery.

example
معنی(example):

سیاست‌ها طبقه کارگر را فقیر می‌کنند.

مثال:

The policies are immiserating the working class.

معنی(example):

تورم مداوم بسیاری از شهروندان را فقیر می‌کند.

مثال:

Constant inflation is immiserating many citizens.

معنی فارسی کلمه immiserating

: معنی immiserating به فارسی

فقیرکننده، چیزی که وضعیت معیشتی افراد را بدتر می‌کند.