معنی فارسی immiserisation

B1

فرآیند فقیر کردن یا بدتر کردن وضعیت معیشتی.

The process of making someone poor or miserable.

example
معنی(example):

فقیر شدن جامعه پس از تغییرات واضح بود.

مثال:

The immiserisation of the community was evident after the changes.

معنی(example):

مالیات‌های افزایش یافته به فقیر شدن بسیاری از کسب و کارهای محلی منجر شد.

مثال:

Increased taxes led to the immiserisation of many local businesses.

معنی فارسی کلمه immiserisation

: معنی immiserisation به فارسی

فرآیند فقیر کردن یا بدتر کردن وضعیت معیشتی.