معنی فارسی immiseration
C2 /ɪmɪzəˈɹeɪʃ(ə)n/وضعیتی که در آن گروهی از مردم به شدت بدبخت میشوند.
The state of being made miserable or impoverished.
- noun
noun
معنی(noun):
The process of making miserable, especially of a population as a whole; impoverishment.
example
معنی(example):
بدبختی طبقه کارگر نگران کننده است.
مثال:
The immiseration of the working class is concerning.
معنی(example):
گزارش در مورد بدبختی ناشی از سیاستهای اقتصادی صحبت میکند.
مثال:
The report discusses the immiseration caused by economic policies.
معنی فارسی کلمه immiseration
:
وضعیتی که در آن گروهی از مردم به شدت بدبخت میشوند.
