معنی فارسی immiss
B1امیاس، به معنای وارد کردن یک ماده به ماده دیگر.
To introduce or add a substance to another substance.
- VERB
example
معنی(example):
دانشمند تصمیم گرفت حلال را به محلول بیفزاید.
مثال:
The scientist decided to immiss the solvent into the solution.
معنی(example):
امیاس به معنای معرفی یک ماده به ماده دیگر است.
مثال:
To immiss is to introduce a substance into another.
معنی فارسی کلمه immiss
:
امیاس، به معنای وارد کردن یک ماده به ماده دیگر.