معنی فارسی immiscibly
B2بهصورت غیرقابل اختلاط، رویدادی که در آن مواد با یکدیگر ترکیب نمیشوند.
In a manner that does not allow two substances to mix together.
- ADVERB
example
معنی(example):
دو مایع به طور غیر قابل اختلاط مخلوط شدند و لایههای مشخصی ایجاد کردند.
مثال:
The two liquids mixed immiscibly, creating distinct layers.
معنی(example):
وقتی مواد بهطور غیرقابل اختلاط ترکیب میشوند، فازهای جداگانهای را حفظ میکنند.
مثال:
When substances are immiscibly combined, they maintain separate phases.
معنی فارسی کلمه immiscibly
:
بهصورت غیرقابل اختلاط، رویدادی که در آن مواد با یکدیگر ترکیب نمیشوند.