معنی فارسی immuration

B1

حبس به معنای محبوس کردن فرد در جایی به طور دائمی یا طولانی مدت است.

The act of confining someone in a place against their will.

example
معنی(example):

حبس دانیال جنجالی بود.

مثال:

The immuration of the prisoner was controversial.

معنی(example):

حبس می‌تواند نوعی مجازات شدید باشد.

مثال:

Immuration can be a form of severe punishment.

معنی فارسی کلمه immuration

: معنی immuration به فارسی

حبس به معنای محبوس کردن فرد در جایی به طور دائمی یا طولانی مدت است.