معنی فارسی immurement

B1

حبس، به معنای قرار دادن یک شخص به طور غیرقانونی در مکانی بسته و ناامید کننده.

The act of confining someone in a closed space, often for punishment.

example
معنی(example):

حبس زندانی برای سال‌ها ادامه داشت.

مثال:

The immurement of the prisoner lasted for years.

معنی(example):

برخی از فرهنگ‌های باستانی از حبس به عنوان یک نوع قربانی استفاده می‌کردند.

مثال:

Some ancient cultures practiced immurement as a form of sacrifice.

معنی فارسی کلمه immurement

: معنی immurement به فارسی

حبس، به معنای قرار دادن یک شخص به طور غیرقانونی در مکانی بسته و ناامید کننده.