معنی فارسی impainting

B1

رنگ‌آمیزی، فرآیند یا عمل اضافه کردن رنگ به یک سطح.

The process or act of applying paint to a surface for artistic expression.

example
معنی(example):

رنگ‌آمیزی نیاز به مهارت و خلاقیت دارد.

مثال:

Impainting requires both skill and creativity.

معنی(example):

رنگ‌آمیزی می‌تواند برای بسیاری از هنرمندان درمانی باشد.

مثال:

Impainting can be therapeutic for many artists.

معنی فارسی کلمه impainting

: معنی impainting به فارسی

رنگ‌آمیزی، فرآیند یا عمل اضافه کردن رنگ به یک سطح.