معنی فارسی impairable
B1قابل اختلال به حالتی اشاره دارد که یک چیز میتواند تحت تأثیر قرار گیرد یا خراب شود.
Capable of being impaired; may refer to functions or abilities that can be diminished or damaged.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این دستگاه در شرایط خاص قابل اختلال است.
مثال:
This device is impairable under certain conditions.
معنی(example):
بینایی او با درمان مناسب قابل اختلال نیست.
مثال:
His vision is not impairable with the right treatment.
معنی فارسی کلمه impairable
:
قابل اختلال به حالتی اشاره دارد که یک چیز میتواند تحت تأثیر قرار گیرد یا خراب شود.