معنی فارسی impairer
B1عامل اختلال، به چیزی اشاره دارد که موجب آسیب یا کاهش کارایی میشود.
A person or thing that impairs; something that causes damage or reduction in quality or effectiveness.
- NOUN
example
معنی(example):
صدا به عنوان عاملی برای اختلال در تمرکز عمل کرد.
مثال:
The noise acted as an impairer of concentration.
معنی(example):
آلودگی محیطی میتواند عاملی برای اختلال در سلامت باشد.
مثال:
An impairer of health can be environmental pollution.
معنی فارسی کلمه impairer
:
عامل اختلال، به چیزی اشاره دارد که موجب آسیب یا کاهش کارایی میشود.