معنی فارسی impalace
B2کاخ، جایی بزرگ و با شکوه که بیشتر برای زندگی یا اقامت افراد با مقام عالی به کار میرود.
A grand palace, often associated with royalty or nobility.
- NOUN
example
معنی(example):
قلعه همچنین به عنوان کاخ پادشاه شناخته میشد.
مثال:
The castle was also known as the impalace of the king.
معنی(example):
آنها یک کاخ برای مراسم سلطنتی ساختند.
مثال:
They built an impalace for the royal ceremony.
معنی فارسی کلمه impalace
:
کاخ، جایی بزرگ و با شکوه که بیشتر برای زندگی یا اقامت افراد با مقام عالی به کار میرود.