معنی فارسی impanel
B1تشکیل هیاتی برای قضاوت یا بررسی یک مسئله حقوقی.
To select a jury for a trial.
- verb
verb
معنی(verb):
To enrol (jurors), e.g. from a jury pool; to register (the names of jurors) on a "panel" or official list.
example
معنی(example):
قاضی امروز بعدازظهر هیئت منصفه را تشکیل میدهد.
مثال:
The judge will impanel the jury this afternoon.
معنی(example):
ضروری است که یک گروه متنوع از هیئت منصفه تشکیل شود.
مثال:
It is necessary to impanel a diverse group of jurors.
معنی فارسی کلمه impanel
:
تشکیل هیاتی برای قضاوت یا بررسی یک مسئله حقوقی.
