معنی فارسی impanelled
B1فعل 'impanel' در زمان گذشته، به معنای این است که هیأتی انتخاب یا تشکیل شده است.
The past tense of 'impanel', meaning a jury or committee has been constituted.
- verb
verb
معنی(verb):
To enrol (jurors), e.g. from a jury pool; to register (the names of jurors) on a "panel" or official list.
example
معنی(example):
هیئت منصفهای که تشکیل شده بودند، آماده بودند تا محاکمه را شروع کنند.
مثال:
The impanelled jurors appeared ready to start the trial.
معنی(example):
کمیتهای که تشکیل شده، هفته آینده ملاقات خواهد کرد.
مثال:
The impanelled committee will meet next week.
معنی فارسی کلمه impanelled
:
فعل 'impanel' در زمان گذشته، به معنای این است که هیأتی انتخاب یا تشکیل شده است.