معنی فارسی imparled

B1

توصیف یا روایت یک موضوع به ویژه به صورت شفاهی.

To relate or tell stories, often orally; a historical recounting.

example
معنی(example):

سنت‌ها در تجمع‌های جامعه آنها توصیف می‌شد.

مثال:

The traditions were imparled in their community gatherings.

معنی(example):

بسیاری از داستان‌ها از نسلی به نسل دیگر منتقل شد.

مثال:

Many stories were imparled through generations.

معنی فارسی کلمه imparled

: معنی imparled به فارسی

توصیف یا روایت یک موضوع به ویژه به صورت شفاهی.