معنی فارسی impawn
B1به رهن گذاشتن چیزی به عنوان وثیقه برای گرفتن وام.
To pledge an item as security for a loan, typically to a pawnbroker.
- VERB
example
معنی(example):
او مجبور شد جواهراتش را به رهن بگذارد تا کمی پول بگیرد.
مثال:
She had to impawn her jewelry to get some cash.
معنی(example):
او تصمیم گرفت ساعتش را به رهن بگذارد تا وامی بگیرد.
مثال:
He decided to impawn his watch for a loan.
معنی فارسی کلمه impawn
:
به رهن گذاشتن چیزی به عنوان وثیقه برای گرفتن وام.