معنی فارسی impeccably
C1 /ɪmˈpɛk.ə.bli/بهطور کامل و بدون هیچ نقصی.
In a manner that is flawless or faultless.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a perfect or flawless manner.
example
معنی(example):
او برای این مراسم بهطور بینقصی لباس پوشیده بود.
مثال:
She dressed impeccably for the event.
معنی(example):
رفتارهای او به طرز بینقصی مؤدبانه بود.
مثال:
His manners were impeccably polite.
معنی فارسی کلمه impeccably
:
بهطور کامل و بدون هیچ نقصی.