معنی فارسی impedimenta
B1مواردی که باعث ایجاد مانع یا مشکلات در یک روند میشوند.
Obstacles or impediments that hinder progress.
- NOUN
example
معنی(example):
ما باید موانع را برای پیشرفت روان حذف کنیم.
مثال:
We should remove the impedimenta for smooth progress.
معنی(example):
موانع برنامههای ما حل خواهد شد.
مثال:
The impedimenta of our plans will be addressed.
معنی فارسی کلمه impedimenta
:
مواردی که باعث ایجاد مانع یا مشکلات در یک روند میشوند.