معنی فارسی imperceivable
B1نامشهود، به معنای چیزی است که نمیتوان به راحتی آن را دید یا درک کرد.
Not perceivable; not able to be seen, detected, or understood.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تغییر آنقدر تدریجی بود که قابل درک نبود.
مثال:
The change was so gradual that it was imperceivable.
معنی(example):
گاهی اوقات، احساسات برای یک ناظر بیرونی قابل درک نیست.
مثال:
Sometimes emotions can be imperceivable to an outside observer.
معنی فارسی کلمه imperceivable
:
نامشهود، به معنای چیزی است که نمیتوان به راحتی آن را دید یا درک کرد.