معنی فارسی imperceivably
B1بهطور ناچیز، به معنای وقوع یا تغییر چیزی به گونهای که متوجه آن نشویم.
In a way that is not perceivable; not able to be perceived.
- ADVERB
example
معنی(example):
موسیقی بهطور ناچیزی تغییر کرد در حالی که شب پیش میرفت.
مثال:
The music changed imperceivably as the evening went on.
معنی(example):
او بهطور ناچیزی سریع صحبت کرد که پیگیری آن دشوار بود.
مثال:
She spoke imperceivably fast, making it hard to keep up.
معنی فارسی کلمه imperceivably
:
بهطور ناچیز، به معنای وقوع یا تغییر چیزی به گونهای که متوجه آن نشویم.