معنی فارسی imperfectness
B1وضعیتی که در آن چیزی نقص یا ایراد دارد.
The state of being imperfect or having flaws.
- NOUN
example
معنی(example):
ناقص بودن او باعث شد که او قابل ارتباطتر باشد.
مثال:
Her imperfectness made her more relatable.
معنی(example):
ناقص بودن محصول باعث نشد خریداران دلسرد شوند.
مثال:
The imperfectness of the product did not deter buyers.
معنی فارسی کلمه imperfectness
:
وضعیتی که در آن چیزی نقص یا ایراد دارد.