معنی فارسی imperscriptible

C1

به معنای غیرقابل ثبت یا تجسم، چیزی که نمی‌توان آن را به‌وضوح بیان کرد.

Not capable of being inscribed or put into words.

example
معنی(example):

برخی احساسات به گونه‌ای غیرقابل تجسم هستند و به سختی می‌توان آنها را با کلمات بیان کرد.

مثال:

Some emotions are imperscriptible, difficult to put into words.

معنی(example):

افکار او درباره عشق غیرقابل تجسم و پیچیده بود.

مثال:

His thoughts on love were imperscriptible and complex.

معنی فارسی کلمه imperscriptible

: معنی imperscriptible به فارسی

به معنای غیرقابل ثبت یا تجسم، چیزی که نمی‌توان آن را به‌وضوح بیان کرد.