معنی فارسی imperspicable
C1غیرقابل درک و تعریف، دشوار برای تشخیص.
Not able to be understood or perceived; obscure.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عملکرد او توسط دوستانش غیرقابل درک تلقی شد.
مثال:
His actions were seen as imperspicable by his friends.
معنی(example):
بسیاری رفتار را غیرقابل درک و غیرقابل قبول میدانستند.
مثال:
Many considered the behavior imperspicable and unacceptable.
معنی فارسی کلمه imperspicable
:
غیرقابل درک و تعریف، دشوار برای تشخیص.