معنی فارسی impingence

B1

نفوذ، اثر یا برخورد نیروها یا فشارها بر یک جسم یا سیستم است.

The act of striking or having an effect, especially in physics or a mechanical context.

example
معنی(example):

نفوذ استرس بر بدن می‌تواند منجر به مشکلات مختلف سلامتی شود.

مثال:

The impingence of stress on the body can lead to various health issues.

معنی(example):

دانشمندان نفوذ نیروها بر استحکام مواد را مورد مطالعه قرار دادند.

مثال:

Scientists studied the impingence of forces on material strengths.

معنی فارسی کلمه impingence

: معنی impingence به فارسی

نفوذ، اثر یا برخورد نیروها یا فشارها بر یک جسم یا سیستم است.