معنی فارسی implicitness

B2

حالت یا کیفیت ضمنی بودن، اشاره به چیزی بدون بیان واضح.

The state of being implicit; the quality of being suggested without being stated openly.

example
معنی(example):

ضمنی بودن قوانین برای بازیکنان جدید خسته‌کننده بود.

مثال:

The implicitness of the rules was frustrating for new players.

معنی(example):

ضمنی بودن او در گفت‌وگو نشان‌دهنده توافق او بود.

مثال:

His implicitness in the conversation indicated his agreement.

معنی فارسی کلمه implicitness

: معنی implicitness به فارسی

حالت یا کیفیت ضمنی بودن، اشاره به چیزی بدون بیان واضح.