معنی فارسی impliedness
B2عمیق بودن، اشارهای غیرمستقیم به مفهومی یا نظریهای که به طور واضح بیان نشده است.
The quality of being suggested or indicated rather than explicitly stated.
- NOUN
example
معنی(example):
عمیق بودن کلمات او حاکی از معنای عمیقتری بود.
مثال:
The impliedness of her words suggested a deeper meaning.
معنی(example):
در ادبیات، عمیق بودن انگیزههای یک شخصیت میتواند تفسیر داستان را تغییر دهد.
مثال:
In literature, the impliedness of a character's motivations can change the interpretation of the story.
معنی فارسی کلمه impliedness
:
عمیق بودن، اشارهای غیرمستقیم به مفهومی یا نظریهای که به طور واضح بیان نشده است.