معنی فارسی implorator

B2

شخصی که به شدت درخواست یا دعا می‌کند.

A person who earnestly requests or appeals for something.

example
معنی(example):

به عنوان یک دعاوی‌کننده، او از جامعه درخواست کمک کرد.

مثال:

As an implorator, she begged for help from the community.

معنی(example):

خواست‌های دعاوی‌کننده در سالن‌ها طنین‌انداز بود.

مثال:

The implorator's pleas echoed through the halls.

معنی فارسی کلمه implorator

: معنی implorator به فارسی

شخصی که به شدت درخواست یا دعا می‌کند.