معنی فارسی impotionate
B1احساسی، شامل احساس، خصوصاً در بیان یا عمل.
Characterized by strong emotions; conveying strong feelings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سخنران در بیان احساساتش در حین ارائه بسیار احساسی بود.
مثال:
The speaker was impotionate in expressing their feelings during the presentation.
معنی(example):
کلمات احساسی او مخاطبان را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
Her impotionate words moved the audience deeply.
معنی فارسی کلمه impotionate
:
احساسی، شامل احساس، خصوصاً در بیان یا عمل.