معنی فارسی impowers
B1باعث میشود کسی یا گروهی توانمند شود و اختیار پیدا کند.
Gives authority or power to someone; enables someone to take action.
- VERB
example
معنی(example):
قوانین جدید به شهروندان این امکان را میدهد که در اداره محلی صدا و نظر بیشتری داشته باشند.
مثال:
The new laws impowers citizens to have a greater say in local governance.
معنی(example):
رهبری مؤثر به تیمها این توان را میدهد که به اهداف خود دست یابند.
مثال:
Effective leadership impowers teams to achieve their goals.
معنی فارسی کلمه impowers
:
باعث میشود کسی یا گروهی توانمند شود و اختیار پیدا کند.