معنی فارسی impracticality

B2

ناممکن بودن به معانی مختلفی اشاره دارد و به وضوح نشان می‌دهد چیزی واقعاً قابل اجرا نیست.

The state or quality of being impractical; not suited for use or workable.

example
معنی(example):

ناممکن بودن این راه حل به بروز مشکلات بیشتر منجر شد.

مثال:

The impracticality of the solution led to further issues.

معنی(example):

او به ناممکن بودن تلاش برای پخت شام برای ده نفر در یک آشپزخانه کوچک اشاره کرد.

مثال:

She noted the impracticality of trying to cook dinner for ten people in a small kitchen.

معنی فارسی کلمه impracticality

: معنی impracticality به فارسی

ناممکن بودن به معانی مختلفی اشاره دارد و به وضوح نشان می‌دهد چیزی واقعاً قابل اجرا نیست.