معنی فارسی imprecate

B1 /ˈɪmpɹəkeɪt/

نفرین کردن، به کار بردن کلمات بد که برای آسیب رساندن یا بد خواهی به کسی گفته می‌شود.

To invoke evil upon; to curse.

verb
معنی(verb):

To call down by prayer, as something hurtful or calamitous.

example
معنی(example):

او وقتی عصبانی بود، نفرین می‌کرد.

مثال:

He used to imprecate when he was angry.

معنی(example):

نفرین کردن دیگران رفتار خوبی نیست.

مثال:

It’s not nice to imprecate others.

معنی فارسی کلمه imprecate

: معنی imprecate به فارسی

نفرین کردن، به کار بردن کلمات بد که برای آسیب رساندن یا بد خواهی به کسی گفته می‌شود.