معنی فارسی imprecatory

B2

نفرین آمیز؛ چیزی که شامل دعا یا خواسته‌ای برای مجازات یا انتقام است.

Related to or invoking an imprecation; expressing a wish that a curse be inflicted.

example
معنی(example):

مزمورهای نفرین‌آمیز خواستار عدالت هستند.

مثال:

The imprecatory psalms call for justice.

معنی(example):

بیانات نفرین‌آمیز می‌توانند نشان‌دهنده ناامیدی عمیق باشند.

مثال:

Imprecatory statements can reflect deep frustration.

معنی فارسی کلمه imprecatory

: معنی imprecatory به فارسی

نفرین آمیز؛ چیزی که شامل دعا یا خواسته‌ای برای مجازات یا انتقام است.