معنی فارسی impressionably

B1

به طوری که به راحتی تحت تأثیر قرار گیرد.

In an impressionable manner.

example
معنی(example):

آنها در موقعیت‌های جدید به صورت تاثیرپذیر عمل می‌کنند.

مثال:

They act impressionably in new situations.

معنی(example):

به طور تاثیرپذیر، او پیشنهاد را پذیرفت.

مثال:

Impressionably, he accepted the offer.

معنی فارسی کلمه impressionably

: معنی impressionably به فارسی

به طوری که به راحتی تحت تأثیر قرار گیرد.