معنی فارسی impunibly

B1

بدون مجازات یا عواقب منفی، در امنیت کامل.

In a manner that is free from punishment or harm; without legal or moral consequences.

example
معنی(example):

او بدون ترس از عواقب به صورت impunibly عمل کرد.

مثال:

He acted impunibly, without fear of consequences.

معنی(example):

مجرمان باور داشتند که می‌توانند به صورت impunibly در سایه‌ها زندگی کنند.

مثال:

The criminals believed they could live impunibly in the shadows.

معنی فارسی کلمه impunibly

: معنی impunibly به فارسی

بدون مجازات یا عواقب منفی، در امنیت کامل.