معنی فارسی imputrescence
B1پوسیدگی، فرایند فاسد شدن مواد آلی که به سنگینی مواد دامن میزند.
The process of rotting or decaying, particularly of organic matter.
- NOUN
example
معنی(example):
گل نشانههایی از پوسیدگی را زمانی که پژمرده شد نشان داد.
مثال:
The flower showed signs of imputrescence as it wilted.
معنی(example):
پوسیدگی میتواند نشاندهنده خرابی در مواد آلی باشد.
مثال:
Imputrescence can indicate decay in organic materials.
معنی فارسی کلمه imputrescence
:
پوسیدگی، فرایند فاسد شدن مواد آلی که به سنگینی مواد دامن میزند.