معنی فارسی in a heartbeat
B1عبارتی برای بیان سرعت در انجام کاری.
An idiomatic expression indicating that something would be done very quickly.
- IDIOM
example
معنی(example):
اگر از من بپرسی، در یک چشم به هم زدن این کار را میکنم.
مثال:
I would do it in a heartbeat if you asked me.
معنی(example):
او بلافاصله موافقت کرد که کمک کند.
مثال:
He agreed to help in a heartbeat.
معنی فارسی کلمه in a heartbeat
:
عبارتی برای بیان سرعت در انجام کاری.