معنی فارسی in between times

B2

زمان‌های خالی بین دو فعالیت یا رویداد.

Periods of time that occur between two other times or events.

example
معنی(example):

ما در زمان‌های میان‌جی که هر دو آزاد بودیم ملاقات کردیم.

مثال:

We met in between times when we were both free.

معنی(example):

در زمان‌های میان‌جی، من دوست دارم بخوانم یا استراحت کنم.

مثال:

In between times, I like to read or relax.

معنی فارسی کلمه in between times

: معنی in between times به فارسی

زمان‌های خالی بین دو فعالیت یا رویداد.