معنی فارسی in-between

B2

مکانی یا زمانی که بین دو چیز یا حالت دیگر قرار دارد.

The space or time that separates two entities.

adjective
معنی(adjective):

Lying between; neither one thing nor the other.

example
معنی(example):

او خود را در میان دو دوستی که در حال جنگ بودند، گرفتار احساس کرد.

مثال:

She felt caught in-between two friends who were fighting.

معنی(example):

فضای میان‌جی معمولاً ناراحت‌کننده است.

مثال:

The in-between space is often uncomfortable.

معنی فارسی کلمه in-between

: معنی in-between به فارسی

مکانی یا زمانی که بین دو چیز یا حالت دیگر قرار دارد.