معنی فارسی in chief
B1 /ɪn t͡ʃiːf/به معنای شخص اصلی یا کسی که بالاترین مقام را در یک سازمان دارد.
Highest in rank or authority.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Executive, the highest in command
example
معنی(example):
او سردبیر مجله است.
مثال:
He is the editor in chief of the magazine.
معنی(example):
فرمانده کل تصمیمات مهمی میگیرد.
مثال:
The commander in chief makes important decisions.
معنی فارسی کلمه in chief
:
به معنای شخص اصلی یا کسی که بالاترین مقام را در یک سازمان دارد.