معنی فارسی in flagrante

B2

هنگامی که فردی در عمل یا فعالیتی غیرقانونی به صورت فعال در حال انجام است.

Caught in the act of doing something illegal or immoral.

example
معنی(example):

او در حال دزدیدن یک اتومبیل در حالتی در حال انجام دستگیر شد.

مثال:

He was caught in flagrante while trying to steal a car.

معنی(example):

جفت در حالی که در حال انجام بودند توسط همسایگانشان کشف شدند.

مثال:

The couple was discovered in flagrante by their neighbors.

معنی فارسی کلمه in flagrante

: معنی in flagrante به فارسی

هنگامی که فردی در عمل یا فعالیتی غیرقانونی به صورت فعال در حال انجام است.