معنی فارسی in one's own right
C1به معنای داشتن اعتبار یا ارزش مستقل بدون وابستگی به دیگران.
Suggests that a person has achieved something based on their own merit.
- IDIOM
example
معنی(example):
او به تنهایی یک موسیقیدان است.
مثال:
She is a musician in her own right.
معنی(example):
او به عنوان نویسندهای به خودی خود شناخته شده است.
مثال:
He is known as a writer in his own right.
معنی فارسی کلمه in one's own right
:به معنای داشتن اعتبار یا ارزش مستقل بدون وابستگی به دیگران.