معنی فارسی in one's sights

B2

عبارتی برای اشاره به هدفی که کسی می‌خواهد به آن دست یابد.

Something or someone that one intends to target or reach.

example
معنی(example):

پرنده در نقطه نشانه‌گیری او بود.

مثال:

The bird was in his sights as he aimed.

معنی(example):

او اهدافش را برای امسال تعیین کرده است.

مثال:

She set her goals in her sights for this year.

معنی فارسی کلمه in one's sights

:

عبارتی برای اشاره به هدفی که کسی می‌خواهد به آن دست یابد.