معنی فارسی in one fell swoop
B2عبارتی برای توصیف انجام یک کار بزرگ در یک زمان کوتاه.
To do something all at once; in a single action.
- IDIOM
example
معنی(example):
او پروژه را در یک حرکت تمام کرد.
مثال:
He finished the project in one fell swoop.
معنی(example):
او خانه را در یک مرتبه تمیز کرد.
مثال:
She cleaned the house in one fell swoop.
معنی فارسی کلمه in one fell swoop
:
عبارتی برای توصیف انجام یک کار بزرگ در یک زمان کوتاه.