معنی فارسی in phase
B2در یک الگو یا زمانبندی مشابه عمل کردن.
Moving or operating in a synchronized manner.
- IDIOM
example
معنی(example):
دو خودرو همزمان با یکدیگر در حرکتند.
مثال:
The two cars are moving in phase with each other.
معنی(example):
اطمینان حاصل کنید که قبل از شروع همزمان هستیم.
مثال:
Make sure we are in phase before starting.
معنی فارسی کلمه in phase
:
در یک الگو یا زمانبندی مشابه عمل کردن.