معنی فارسی in principle

B2

در اصول یا مبانی، بدون در نظر گرفتن جزئیات.

Referring to something as correct or acceptable in general terms.

example
معنی(example):

در اصل، ما با پیشنهاد موافقیم.

مثال:

In principle, we agree with the proposal.

معنی(example):

در اصل، این طرح خوب است اما به جزئیات نیاز دارد.

مثال:

In principle, the plan is good but needs details.

معنی فارسی کلمه in principle

: معنی in principle به فارسی

در اصول یا مبانی، بدون در نظر گرفتن جزئیات.