معنی فارسی in the nick of time
B2به معنای رسیدن یا انجام کاری در آخرین لحظه یا درست قبل از اینکه خیلی دیر شود.
At the last possible moment; just in time.
- IDIOM
example
معنی(example):
من در آخرین لحظه رسیدم تا قطار را بگیرم.
مثال:
I arrived in the nick of time to catch the train.
معنی(example):
او کارش را در آخرین لحظه قبل از مهلت تمام کرد.
مثال:
He finished his work in the nick of time before the deadline.
معنی فارسی کلمه in the nick of time
:
به معنای رسیدن یا انجام کاری در آخرین لحظه یا درست قبل از اینکه خیلی دیر شود.